پرسشهایی درباره بقا، مرگ و خودکشی از منظر فرگشت
میدانیم بقا به شدت برای تولیدمثل اهمیت دارد، و ما نیز از سازگاریهای فراوانی برای بقا برخورداریم، حال این پرسش مطرح میشود که اصلاً چرا باید بمیریم؟ آیا فرآیند انتخاب طبیعی نمیتوانست سازوکارهایی ترتیب دهد که بشود برای همیشه زنده ماند؟ و پرسش دیگر اینکه چرا برخی افراد دست به خودکشی میزنند– یعنی عملی که به نظر میرسد با هرچه نظریهی فرگشت مطرح می کند در تناقض است. این بخش به بررسی این پرسشهای گیجکننده میپردازد.
نظریهی سالخوردگی
بخشی از رازآمیزی این پرسشها، توسط نظریهی سالخوردگی گشوده میشود. سالخوردگی یک بیماری خاص نیست، بلکه در حقیقت زوال تمامی سازوکارهای بدن است که با پا به سن گذاشتن ارگانیسم رخ میدهد. نظریهی سالخوردگی با یک مشاهده آغاز میکند: قدرت انتخاب طبیعی با افزایش سن به شکل چشمگیری کاهش مییابد. برای فهم علت این موضوع یک زن ۲۰ ساله و یک زن ۵۰ ساله را در نظر بگیرید. تیغ انتخاب در مورد زن جوانتر بسیار تیزتر است، چرا که هرچه برای او اتفاق بیفتد اکثر سالهای تولیدمثلی آیندهی او را تحت شعاع قرار خواهد داد. برای مثال، ژنی را در نظر بگیرید که دستگاه ایمنی زن را تضعیف میکند. اگر این ژن در سن 20 سالگی در بدن فعال شود با فعال شدنش به کل ظرفیت تولیدمثلی زن صدمه زده است. اما اگر در سن 50 سالگی فعال شود، تقریباً هیچ مشکلی بر ظرفیت تولیدمثلی زن نخواهد داشت. به عبارت دیگر، انتخاب تنها به شکل ضعیفی بر زن سالخورده عمل میکند، چرا که اکثر یا تمامی ظرفیت تولیدمثلی او تا به آن زمان بالفعل شده است.
ویلیامز (1957) این مشاهدات را به عنوان یک نقطهی شروع در نظر گرفت و بر مبنای آن یک نظریهی چندکارگی در مورد سالخوردگی مطرح کرد. چندکارگی پدیدهای است که به موجب آن یک ژن میتواند دو یا بیش از دو اثر متفاوت داشته باشد.
برای مثال، ژنی وجود دارد که سطح هورمون تستسترون را در مردان افزایش میدهد و باعث میشود که آنها در دهههای اولیهی زندگی، در رقابت با سایر مردان بر سر موقعیت اجتماعی موفقتر عمل کنند. اما همین سطح بالاتر تستسترون، در سالهای بعد اثری منفی بر فرد مذکور دارد– افزایش خطر ابتلا به سرطان پروستات.
در واقع، این ژن چندکاره توسط انتخاب طبیعی ترجیح داده میشود– یعنی کپیهای آن در جمعیت افزایش مییابد– زیرا مزیت ابتدایی آن (به دست آوردن موقعیت اجتماعی) بر هزینهی بعدی آن (کاهش طول عمر) میچربد. از طریق این فرآیند چندکاره، در ما شماری از ژنها فرگشت یافته است که وجودشان در سالهای ابتدایی زندگی برای ما سودمند است، اما در دهههای بعدی اثرات مخربی بر ما دارند– یعنی زمانی که تیغ انتخاب کند شده است یا غایب است.
ظریهی چندکارگی سالخوردگی نه تنها قادر است توضیح دهد که چرا اندامهای ما در اواخر زندگی و تقریباً به طور همزمان از کار میافتند، بلکه همچنین کمک میکند تا دریابیم که چرا مردان زودتر از زنان میمیرند– به طور متوسط تقریباً ۷ سال زودتر. فرآیند انتخاب، بر مردان قویتر از زنان عمل میکند زیرا وضعیت مردان در میزان تولیدمثل متنوعتر از زنان است. به زبان دیگر، تعداد فرزندانی که یک زن میتواند بیاورد شدیداً معین است– حدوداً ۱۲ تا. اما مردان میتوانند شمار فراوانی فرزند بیاورند یا در رقابت تولیدمثلی سرشان به کلی بیکلاه بماند. بنابراین، از آنجایی که مردان وضعیت متنوعتری در زمینهی تولیدمثل دارند، فرآیند انتخاب بر روی آنها قوی از زنان عمل میکند. در این راستا، فرآیند انتخاب، به طور ویژه ژنهایی را ترجیح خواهد داد که مردان را قادر میسازد تا در دهههای ابتدایی زندگی هنگام رقابت بر سر جفت موفق عمل کنند؛ به شکلی که بتواند که تا حد ممکن، فرزندان زیادی به بار آورند و به اصطلاح سرشان بیکلاه نماند.
فرآیند انتخاب، ژنهایی را ترجیح میدهد که به موفقیت مردان در رقابت جفتی بیانجامند، حتی اگر همین ژنها در دهههای بعدی زندگی بر توان بقای فرد اثر مخربی داشته باشند. هرچند که مردان قادرند و گاهی نیز چنین میشود که برای دورهای طولانیتر از زنان تولیدمثل بکنند، اما نظریهی پیری توضیح میدهد که چرا این رویدادهای تولیدمثلی اواخر عمر در مقایسه با رویدادهای دهههای اول زندگی مرد اثر بسیار اندکی {و بر موفقیت تولیدمثلی او – مترجم} دارند. به عبارت دیگر، فرآیند انتخاب، در مردان در مقایسه با زنان، موفقیت زودهنگام در رقابت جفتی را بیشتر ترجیح میدهد، حتی به بهای فدا کردن ژنهایی که برای بقای مرد در دهههای بعد سودمندند. به عبارت دیگر، در مردان در مقایسه با زنان، برای دستیابی به موفقیت تولیدمثلی در دهههای ابتدایی، درصد بالاتری از ژنهای چندکارهای تولید میشود که ویژگی دیگرشان کاستن از عمر مردان است. همانطور که یک محقق عنوان میکند، احتمالاً به این دلیل مرگ و میر در مردان بیشتر از زنان است که در دوران جوانی آنها از موفقیت تولیدمثلی بالقوه بالاتر بهرهمند بودهاند، و این منجر به انتخاب صفاتی شده است که با موفقیت تولیدمثلی دوران جوانی و کاهش طول عمر همراه بوده است.
به طور خلاصه، مردان برای زودتر مردن طراحی شدهاند و نظریهی سالخوردگی کمک میکند تا چرایی این موضوع را دریابیم.
چرا ارگانیسمها برای مرگ طراحی شدهاند؟
در مجموع، انتخاب بیش از همه در اوایل زندگی قوی عمل میکند؛ زیرا هر رویدادی که در اوایل زندگی رخ دهد میتواند کل سالهای تولیدمثلی فرد را تحت شعاع قرار دهد. همانطور که افراد به تدریج سالخورده میشوند، قدرت فرآیند انتخاب بر روی آنها کاهش مییابد؛ چیزی که کمی قبل از مرگ برای شما اتفاق بیفتند به احتمال زیاد هیچ اثری بر ظرفیت تولیدمثلی شما نخواهد داشت. به این ترتیب، فرآیند انتخاب سازگاریهایی را ترجیح میدهد که در اوایل زندگی فرد را دارای مزیت کنند.
حتی اگر این سازگاریها پیامدهای سنگینی برای دهههای بعدی زندگی فرد به همراه داشته باشد. این پیامدهای سنگین، با گذر عمر به تدریج روی هم انباشت میشود، و تقریباً در زمان مشابهی، منجر به زوال تمامی بخشهای بدن فرد میشوند. به این معنا، شاید بتوان نتیجه گرفت که ارگانیسم برای مردن طراحی شده است.
منبع: روانشناسی تکاملی دیوید باس
گرد آورنده : سحر غزانی
سوشال مدیای اکادمی تلسی
Telsi.co