نقد طب سنتی(انطباق اعضای بدن)

نقد طب سنتی(انطباق اعضای بدن)

جدول محتوا

طب سنتی و خرافات

 

تبلیغات طب سنتی و فریب افراد

عناوین خبری فوق، تنها گوشه‌ای از تبلیغاتی است که در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی ارائه می‌شود. اصطلاحاتی چون زبان‌شناسی، عنبیه‌شناسی (ایریدولوژی) و طب سوجوک همواره در طب سنتی ایران و جهان مطرح بوده و در راستای انطباق اعضای بدن با قسمت‌های یک عضو خاصی از بدن بوده است. طرفداران این رویکرد بر این عقیده‌اند که با استفاده از نقاط انطباق می‌توان بسیاری از بیماری‌های اعضای دیگر بدن را تشخیص داد و حتّی درمان نمود.

در سلسله مباحث نقد طب سنتی قصد داریم با استفاده از مستندات علمی و صرف نظر از پیش زمینه‌های ذهنی به موارد زیر بپردازیم:

  1. علل گرایش بشر به این رویکردها
  2. چگونگی رد ادعا
  3. بررسی مستندات و روش‌های علمی موجود له یا علیه ادعا
  4. دانش‌ها و روش‌های جایگزین

پس با ما همراه باشید!

 

1)علل گرایش بشر به این رویکردها

بشر در طول تاریخ تکاملی خود همواره به دنبال حل مسائل و مشکلات از جمله دردها و بیماری‌ها بوده است؛ چرا که نمی‌خواسته دست روی دست گذاشته و تماشاگر آلام و ناخوشی‌های خود باشد. یکی از مهارت‌های حل مسئله ساده‌سازی آن و ارائهٔ مدل‌های ساده، تکرارپذیر و جهان‌شمول بوده است.

در گذشته این مدل‌سازی‌ها به روش‌های شهودی بوده‌اند؛ یعنی براساس مشاهدات تصادفی، بشر سعی در مدل‌سازی داشته است. در بین انبوهی از مدل‌های ساخته‌شده، آن‌هایی که به دلایلی (حتی دلایل غیر مرتبط با موضوع) سبب بقای بشر می‌شده است دوام پیدا کرده و به نسل‌های بعد منتقل شده است. این که آیا دوام آوردن برخی باورها در طی فرگشت اصلاً یا مصداقاً به نفع انسان بوده است یا خیر بحثی جداگانه می‌طلبد.

با پیشرفت علم و جهش در دانش روش‌شناسی پژوهش (متدولوژی) کم کم روش شهودی جای خود را به روش علمی داد. این بود که چنین ادعاهایی با روش علمی رد شد (یا اثبات نشد یا آن قدر بی‌اساس بود که اصلاً اولویت مطالعات روز نبود) و بعضاً با همان روش‌های علمی، مدل‌های جایگزین با همان ایده‌ها ارائه گردید. مثال‌هایی از این مدل‌های جایگزین در بخش 4 این مقاله ارائه شده است. به طور خلاصه، با پیشرفت روش علمی، شهود (intuition) جای خود را به شواهد (evidence) داد.

در مثال مورد بحث، بدیهی است که تمرکز بررسی تمام اعضای بدن بر روی یک قسمت کوچک بدن مانند کف دست، یک مدل‌سازی ساده و کاربردی (البته به خیال بشر آن روز) می‌باشد.

 

2)چگونگی رد ادعا

این ادعا لازم است در دو حوزه رد شود؛

  1. ارتباط علیتی بدن با عضوی خاص
  2. نقش ابزاری (کارکرد داشتن) این مدل‌ها صرف نظر از اثبات ارتباط علیتی

 

ارتباط علیتی بدن با عضوی خاص

در مورد نخست کار ما برای رد ادعا بسیار ساده‌تر از مورد بعدی است. برای اثبات علّیت، شرایط متعددی نیاز است. یکی از این شرایط امکان‌پذیری زیستیbiological) plausibility) است.

واضح است که با پیشرفت علم آناتومی و فیزیولوژی هیچ‌گونه ارتباط بیولوژیکی میان تمام بدن با عضوی کوچک مانند عنبیه یافت نشد (موارد استثنا مانند مغز در قسمت 4 این مقاله بحث شده است). یکی دیگر از این شرایط تقدم زمانی (temporal precedence) علت بر معلول است. در مثال حاضر، نمی‌توان به سادگی اثبات نمود که بیماری فرد مقدم بر شکل‌گیری فلان خط در فلان قسمت از عنبیه بوده‌است.

یکی دیگر از شرایط پاسخ به مقدارdose) response) است؛ یعنی هر چقدر شدت یا مقدار (دوز) علت بیشتر باشد، تغییر بیشتری در معلول انتظار می‌رود. در مثال حاضر، نمی‌توان گفت که مثلاً با تشدید بیماری قلبی، قاعدهٔ انگشت شست دست و پا (که با قلب انطباق دارند) مثلاً ورم بیشتری می‌کند.

 

نقش ابزاری (کارکرد داشتن) این مدل‌ها صرف نظر از اثبات ارتباط علیتی

در مورد دوم، برای اثبات نقش ابزاری امروزه متودولوژی‌هایی وجود دارد. البته وجود این متدولوژی‌ها کار را برای طرفداران علم سخت‌تر نموده است؛ چرا که امکان استفادهٔ اشتباه از متودولوژی (عمداً یا سهواً) وجود دارد.

برای نمونه، در حوزهٔ تشخیص روشی به نام منحنی راک (ROC curve) وجود دارد که مساحت زیر آن منحنی موسوم به AUC (area under curve) دقت تشخیصی یک تست مد نظر (index test) را در مقایسه به تست استاندارد طلایی (gold standard) نشان می‌دهد. در مثال حاضر، گلداستاندارد ما مثلاً اکوکاردیوگرافی است که با آن بیماری‌های قلبی را تعیین می‌کنیم، و تست مد نظر ما مثلاً تغییر رنگ قاعدهٔ انگشت شست دست است. حال باید با نرم‌افزارهای سنجش شدت رنگ در افراد مختلف، نمرهٔ آن را ثبت نماییم و برای هر فرد نتیجهٔ اکوکاردیوگرافی را نیز ثبت نماییم. سپس برای هر میزان شدت رنگ، حساسیت (sensitivity) و اختصاصیت (specificity) آن را در تشخیص بیماری قلبی شناسایی کنیم. با رسم نقاط به دست آمده بر روی نمودار، منحنی راک بدست می‌آید.

در ادعاهای شبه علمی، عدد AUC باید حول و حوش 50% به دست آید (یعنی احتمال تشخیص درست مانند احتمال تشخیص با پرتاب سکه است که فرضیهٔ صفر [null hypothesis] ما در آزمون AUC می‌باشد). به طور کلی استفاده از این روش در مدل‌سازی به ما عملکرد (performance) مدل را نشان می‌دهد. به طور قرارداد، عملکرد بالای 80% را خوب و عملکرد بالای 90% را عالی تفسیر می‌کنند. البته این قسمت تمام ماجرا نیست و نیاز است مقالاتی که در این خصوص منتشر می‌شوند ارزیابی نقادانه (critical appraisal) شوند.

 

3)بررسی مستندات و روش‌های علمی موجود له یا علیه ادعا

برای نمونه یک جست‌وجو در پایگاه پابمد برای ایریدولوژی انجام شد که تنها دو مقاله یافت گردید. یکی از آن دو مقاله که در خصوص تشخیص بیماری عروق کرونر قلب است، در این قسمت بحث می‌گردد.

 

آدرس مقاله

 

آدرس مقاله

نتایج این مقاله از قضا در ظاهر به نفع ایریدولوژی بوده است. نویسندگان مدل‌های مختلف ماشین لرنینگ را پیاده نمودند و AUCهای بدست آمده در محدودهٔ 71% تا 96% بود.

 

چرا علی‌رغم به دست آمدن عملکرد خوب، نمی‌توان به نتایج این مقاله اعتماد نمود؟

1-براساس تئوری بیز (Bayes)، معناداری آماری باید کنار یک منطق قبلی (a priori) قوی باشد؛ در غیر این صورت نیاز به تکرار مطالعات در همان موضوع به دفعات زیاد و کسب نتایج مثبت و مشابه در تمامی آن‌ها می‌باشد (برای کسب اطلاعات بیشتر سخنرانی دکتر اکبر سلطانی را در قسمت هشتم تلسی تاک از اپلیکیشن مشاهده فرمایید).

2-تعریف مشخصی از index test با یک روش اندازه‌گیری به خصوص ارائه نشده است. مثلاً متغیر مربوط مورد استفاده درimage processing مشخص نشده است (ظاهراً براساس کاوش تمام منطقهٔ تصویر بوده است).

این موضوع از محدودیت‌های ماشین لرنینگ بوده، و نامشخص و در نتیجه نامحدود بودن تعداد متغیرها منجر به بیش قوارگی (over fit شدن) مدل می‌شود. به این معنا که نسبت تعداد و تنوع متغیرها یا الگوها به حجم نمونه (تعداد بیمار در مطالعه) اینقدر بالا می‌رود که به ازای هر بیمار، الگوی به خصوصی مانند اثر انگشت شناسایی می‌شود و در نتیجه تشخیص به طور کاذب دقیق می‌شود. در چنین شرایطی مدل نیاز به اعتبار سنجی داخلی (internal validity) و اعتبارسنجی خارجی (external validity) دارد تا معلوم شود که در جمعیت‌های دیگر هم تکرارپذیری و تعمیم‌پذیری دارد.

 

دلایل بیشتر عدم اعتماد به نتایج این مقاله:

3-معمولاً نخستین مقاله‌هایی که در یک موضوع منتشر می‌شوند، به دلایل متعددی اندازهٔ اثر (effect size) بزرگ‌تر از واقعیت را نشان می‌دهند. به مرور با تکرار مطالعات، این اثر کوچک‌تر می‌شوند و به واقعیت نزدیک‌تر می‌شود.

از میان این علل می‌توان به فرضیه‌سازیِ پس از معلوم شدن نتایج (HARKing) و متعاقب آن سوگیری در نشر (publication bias) اشاره نمود. همچنین حجم نمونهٔ پایین در مطالعاتِ اول موجب افزایش احتمال خطای بزرگ‌نمایی (magnitude error) می‌شود. بحث در مورد جزئیات این موارد نیازمند مقاله‌ای جداگانه است.

4-عدم بررسی نقاط دیگر در عنبیه به عنوان نقاط کنترل غیر از منطقه‌ای که منتسب به بیماری‌های قلبی بوده است.

5-بعید است که بشر با امکانات صدها و هزاران سال پیش توانسته باشد آگاهانه چنین منطقه‌ای را که در سال 2023 با هوش مصنوعی بررسی شده، شناسایی کرده باشد.

 

4)دانش‌ها و روش‌های جایگزین

همان طور که در ابتدا گفته شد، بشر در تاریخ تکاملی خود همواره به دنبال ساختن مدل‌های ساده بوده است. در خصوص ردیابی اعضای بدن در نقاطی خاص، موارد علمی وجود دارد که برای نمونه می‌توان به درماتوم‌ها و آدمک‌های حسی و حرکتی مغز اشاره نمود. درماتوم‌ها مناطقی از پوست است که اختصاصاً عملکرد اعصاب حسی به خصوصی را نشان می‌دهند و با معاینهٔ آن‌ها می‌توان به طور غیر مستقیم به سلامت اعصاب حسی پی برد. آدمک حسی (sensory homunculus) شکلی شماتیک از قشر حسی مغز است که با حس اعضای بدن تناظر دارد. آدمک حرکتی (motor homunculus) نیز معادل آدمک حسی برای حرکت است. شکل‌های آن‌ها را در زیر نشان می‌دهیم.

 

sensory homunculus&motor homunculus

 

  سخن آخر

در این سلسله مباحث سعی ما بر این بود که طب سنتی را با ترکیبی از زبان علمی و مورد فهم عام مورد نقد قرار دهیم. تمامی موارد در این مقاله نیاز به توضیحات گسترده‌تر دارد. امیدواریم برای شما مفید باشد.

 

 

گردآوری: سید امیریاسین احمدی https://orcid.org/0000-0001-9274-7408

 

“سوشال مدیای آکادمی تلسی”                                                                 

https://telsi.co/  سایت

telsi.coاینستاگرام