محدودهٔ درک
هر کس در محدودهٔ توانایی ذهنی خود حرف ما را میفهمد و درک افراد از سخنان ما یکسان نیست!
فرض کنیم توانایی درک یک شخص را بتوان با یک عدد نشان داد و برای هر سخنی، میزان تواناییِ معینی نیاز باشد. برای مثال شخص A توانایی درک ذهنیاش ۱۰ باشد و شما سخن منطقی بگویید که برای درک آن میزان توانایی ۲۰ نیاز باشد. در اینصورت او تنها نیمی از مفهوم و دلایل سخن شما را درک میکند، اما شما تصور میکنید او نیز مثل خود شما تمام سخن منطقی را که گفتهاید، درک کرده یا توقع دارید به سادگی همانند شما اقناع شود، اما اینطور نیست چون برای درک و اقناع او، نیاز است تمام سخن شما را بفهمد و درک کند.
تفاوتهای فهم و درک افراد، یا فهم یا عدم فهم
همانطور که برتراند راسل”Bertrand Russell” میگفت:
“برداشت نادان از چیزی که دانا میگوید هيچوقت نمیتواند درست باشد. چرا که نادان هر چیزی را که میشنود، به چیزی که بتواند بفهمد، تفسیر و ترجمه میکند.”
با توجه به این مسئله، دو نکته را باید رعایت کرد:
به آسانی با هر کسی وارد بحث نشویم؛ به قول دیگری از راسل، سعی نکنیم با یک صابون، ذغالی را سفید کنیم و یا اگر هم وارد گفتگو شدیم، تنها نکات ساده و بدیهی را در استدلال خود به کار ببریم که چندان نیازمند فهم عمیق نباشد.
نکتهٔ دوم این است که افراد معمولا سخن یکسان را به گونههای متفاوتی فهم و درک میکنند، یعنی ابتدا سخن را در ظرف ذهن خود میریزند و به فرمی در میآورند که با ذهن و ضمیر خود سازگارتر است.
به بیان تمثیلی، هر حرفی ابتدا در اندازهٔ ظرف اندیشهٔ افراد قرار میگیرد و اضافی آن، اگر از فهم آنها فراتر باشد، بیرون میریزد. در مرحلهٔ دوم نیز همان سخن به شکل قالب ذهن افراد در میآید.
با هر کسی وارد بحث نشویم!
چنانچه شوپنهاور”Arthur Schopenhauer” میگفت:
“هر کس در واقع آنچه را که با طبیعت او همگون است میفهمد و ارج مینهد. کسی که سطحی است چیزهای سطحی را میپسندد، کسی که عامی است چیزهای عوامانه را، کسی که ابله است مهملات را و…، هر کس بیش از هر چیز، آثار و محصول خود را میپسندد که کاملا با او یکسان و هماهنگ است”
اندیشمندان برای این معضل رهیافت و راهحلهای متنوعی دادهاند، اما بسیاری از آنها همچون خود شوپنهاور معتقد بودهاند که نباید با هر کسی وارد بحث شد، و گاهی باید از گفتوگوی بیحاصل نیز پرهیز کرد.
وضوح در کلام یا چالش فهم مشترک
دکارت، مور و فلاسفهٔ تحلیلی تاکید را بر وضوح سخنان گذاشتهاند، به شکلی که تا جای ممکن سخن واضح و متمایزی به کار رود که از سوءظن و برداشتهای نابجا جلوگیری شود؛اما ما این نکات را مدنظر نداریم و اغلب فرضمان بر این است که سخن ما همانطور که برای خودمان سرراست یا قابل فهم است، برای دیگری نیز به همین ترتیب درک میشود، حتی به جرأت میتوان گفت که بسیاری از اندیشمندان نیز دچار این سهلانگاریها شده و میشوند.
گرداورنده: محمد مهدی رضایی
“سوشال مدیای آکادمی تلسی”
telsi.co