خطای شناختی اثر هالهای
اثر هالهای و اثر شاخ دو خطای شناختی (bias) هستند. در اثر هالهای فرد تمایل دارد یک ویژگی خوب را به سایر ویژگیها تعمیم دهد. مثلاً، با دیدن یک شخص زیبا تصور میکند آن فرد باهوش، خوش اخلاق، و با شخصیت نیز هست.
واژهٔ هاله (halo) ریشهٔ یونانی دارد (halos) و به معنی حلقهٔ نور درخشان در بالا یا اطراف سر افراد مقدس میباشد.
اثر هالهای زمانی اتفاق میافتد که احساسات ما بر شناخت دقیق در ارزیابی افراد غلبه پیدا میکند. خطای شناختی هالهای در فاصلهٔ زمانی بسیار کوتاه (۳ تا ۳۰ ثانیهٔ اول ارتباطات) اتفاق میافتد. اگر کسی بتواند در اولین ارتباط خود با افراد در ظاهر، رفتار، و گفتار خود یک ویژگی مثبت را به آنها منتقل کند، آنها آن ویژگی مثبت را به سایر ویژگیهای آن شخص تعمیم میدهند.
وقتی یک معلم یا مربی با دانشآموزان خود صمیمانه و دوستانه رفتار میکند، دانشآموزان نیز او را فردی جذابتر میدانند و این ویژگی مثبت را به ویژگیهای دیگر او تعمیم میدهند.
خطای شناختی هالهای: چگونه در تصمیمگیریهای ما تأثیر میگذارد؟
خطای شناختی هالهای صرفاً در تعامل با انسان اتفاق نمیافتد. افراد ممکن است در برابر کالاها، خدمات، محصولات، حیوانات، مکانها، زمانها، و پدیدهها نیز دچار خطای شناختی هالهای شوند. مثلاً، ممکن است در برابر محصولات شرکت apple، کلاسهای آموزشی خاص که در رسانهها تبلیع میکنند، مکانها، مناسبتها، آثار شاعران، و آثار باستانی در تلهٔ این خطای شناختی بیفتیم. حتی بعد از مرگِ افراد ما دچار این خطای شناختی میشویم و از آنها بیشتر به نیکی یاد میکنیم.
عربها در برابر شتر و هندیها در برابر گاو دچار خطای شناختی هالهای میشوند. در فرهنگهای مختلف خطای شناختی هالهای متفاوت است.
همچنین، شرکتهای معروف در دنیا و برندها سعی میکنند از جنبههای مثبت این خطای شناختی برای بازاریابی و جلب مشتریان استفاده کنند.
خطای شناختی اثر شاخ(اثر شیطان)
در مقابل اثر هالهای، اثر شاخ یا اثر شیطان (devil effect) قرار دارد. در اثر شاخ یا شیطان فرد تمایل دارد یک ویژگی بد را به سایر ویژگیهای شخص تعمیم دهد. مثلاً، فرد با دیدن یک شخص زشت و بد قیافه تصور میکند آن فرد بیشخصیت، کودن، و بداخلاق نیز هست. تصویر و تصور ذهنی ما از یک معتاد و کارتن خواب بدظاهر مصداق خطای شناختی شاخ یا اثر شیطان است.
مانند اثر هالهای، اثر شاخ یا شیطان صرفاً در تعامل با انسان شکل نمیگیرد. افراد ممکن است در برابر کالاها، خدمات، محصولات، حیوانات، مکانها، مناسبتها، و پدیدهها نیز دچار خطای شناختی شاخ یا شیطان شوند. معلمان، دانشآموزان، و اولیاء در مواجهه با نمرات زیر ۱۰ دچار خطای شناختی شاخ میشوند و در برابر نمرهٔ ۲۰ در دام خطای شناختی هالهای میافتند.
خطاهای شناختی و تاثیر پیشداوریها و پیشفرضها
این خطاهای شناختی نتیجهٔ پیشداوریها، پیشفرضها، و ادراکات غلط اجتماعی و روانشناختی است که ناشی از تفکر سیاه و سفید میباشد.
یک ضربالمثل انگلیسی است که میگوید:
First impression is the last (the best) impression.
مفهوم این ضربالمثل چیست؟
تمایل اساسی انسان این است که در اولین تعامل و برخورد با افراد تصویر ذهنی از آنها را در سریعترین زمان ممکن شکل دهد و رفتارها و قضاوتهای بعدی را براساس اولین تصویر ذهنی قرار دهد.
ثروت، شهرت، قدرت، جنسیت، نسبت، ملیت، سیاست، مذهب، نژاد، سن، سواد، و ظاهر از جمله عواملی هستند که باعث خطاهای شناختی هالهای و شاخ (شیطان) میشوند.
چرا چنین خطاهایی اتفاق میافتد؟
در برابر تفکر انتقادی اقتصاد تفکر است. تفکر انتقادی زمانبر و هزینهبر است؛ ما برای رسیدن به نتیجه و قضاوت درست باید مدت زمان زیادی را صرف کنیم، اما از آنجا که نه وقت کافی داریم و نه انگیزه و هدف که در بارهُ همهُ افراد و پدیدهها تحقیق و تفحص کامل کنیم، مغز ما تصمیم میگیرد در سریعترین زمان ممکن بر اساس ظواهر قضاوت کند و نتیجه بگیرد. از نظر اقتصادی هزینه کردن فکر و زمان برای شناخت کامل تمام افراد مقرون به صرفه نیست.
اگر چه ما نمیتوانیم خطاهای شناختی هالهای و شاخ (شیطان) را به صفر برسانیم، اما با تفکر نقادانه و تغییر نگرش و نگاه خود میتوانیم در موارد مهم و سرنوشتساز این خطاها را به حداقل برسانیم.
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
سهراب سپهری
با تشکراز محمدرضا سلیمی
گرداورنده: محمد مهدی رضایی
“سوشال مدیای آکادمی تلسی”
telsi.co