درود دوستان. من سامان کریمپورم. بیش از ۱۷ ساله که تو حوزهی حملونقل بینالمللی، LINER وصادرات، واردات وNVOCC و فوروارد کار میکنم. مسیر کاری من از همون جاهایی شروع شد که شاید خیلی از شماها الان هستید: یه دفتر کوچیک، چند تماس ناموفق، کلی سؤال بیجواب… و یه حس درونی که میگفت:
“قراره یه روز با دنیا کار کنم، نه فقط با یه شهر یا یه بازار.”
از همون روزی که فهمیدم میشه از ایران با بازار جهانی ارتباط گرفت، ذهنم برگشتناپذیر شد. نگاه من به کار، دیگه فقط یه شغل نبود؛ یه مسیر رشد بود، یه سفر. امروز میخوام باهاتون دربارهی همین سفر حرف بزنم. یه گفتوگوی صادقانه دربارهی اینکه چطور میشه از صفر، با شناخت درست، با دانش و پشتکار، به درآمد دلاری رسید — چه از مسیر صادرات، چه از مسیر واردات.
یه چیزو همین اول بگم: قرار نیست اینجا فرمول سریع پولدار شدن بگم. واقعیتش، تجارت بینالملل مثل یه دوی صد متر نیست؛ یه ماراتونه. ولی هر کسی که یاد بگیره چطوری بدوه، بالاخره به مقصد میرسه.
درآمد دلاری، فقط پول بیشتر نیست. یه حس استقلاله. یه حس امنیت، وقتی میدونی ارزش زمان و تلاشت با یه واحد جهانی سنجیده میشه، نه با نرخ روز ارز.
یه سؤال بپرسم: بهنظرت تجارت جهانی واقعاً یعنی چی؟
یعنی یه عده تو یه کشور، کالا تولید کنن و به بقیه بفروشن؟
یا یه سیستم پیچیدهست که از یه کارخانهی کوچیک تو چین شروع میشه و به یه فروشگاه محلی تو ایران میرسه؟
تجارت جهانی در واقع یه شبکهی زندهست. هر کالا، هر کانتینر، هر تراکنش بانکی، یه نخ از این شبکهست.
اگه به نقشهی دنیا نگاه کنی، میفهمی تجارت فقط بین دولتها نیست؛ بین آدمهاست.
یه صادرکنندهی جوون تو کرمان داره با یه خریدار تو عمان حرف میزنه.
یه تاجر لبنانی از یه کارخونهی کوچیک تو اصفهان کالا میخره.
یه واردکنندهی ایرانی، داره با یه تأمینکننده تو هند چونه میزنه.
این یعنی دنیا دیگه مرز نداره؛ فقط ذهن ما داره.
حالا ایران کجای این نقشهست؟
ما از نظر جغرافیایی، دقیقاً وسط دنیا هستیم. از شمال به روسیه و آسیای میانه وصل میشیم، از جنوب به خلیج فارس و آفریقا. از شرق تا غرب، مسیر تجاری از خاک ما میگذره.
ولی سؤال اینه: چرا سهم ما از تجارت جهانی کمه؟ جوابش سادهست:
ما کمتر جهانی فکر میکنیم. هنوز بیشتر دنبال بازار داخلی هستیم، نه خارجی. درحالیکه دنیا داره هر روز به هم نزدیکتر میشه.
یه تاجر موفق امروز، کسیه که بفهمه فرصتها فقط تو خیابون کنار دفترش نیستن؛ فرصتها اونورن، پشت یه ایمیل انگلیسی ساده، پشت یه تماس ویدئویی، پشت یه همکاری بینالمللی.
خب، بیایم ساده کنیم.
صادرات یعنی چی؟ یعنی کالای ایرانی رو بفروشیم به خارج.
واردات یعنی چی؟ یعنی کالای خارجی رو وارد کنیم برای مصرف یا فروش داخلی.
هر دو مسیر میتونن منبع درآمد دلاری باشن.
در واقع کسی که هم بازار داخلی و هم خارجی رو بفهمه، همیشه جلوتره.
یه مثال واقعی:
فرض کن یه صادرکنندهی خشکبار تو شیراز، پسته رو به کشورهای عربی میفروشه. اما برای بستهبندی بهتر، مقوا یا جعبه وارد میکنه از ترکیه. این یعنی هم صادرات، هم واردات با هم ترکیب شدن تا ارزش افزوده ایجاد بشه.
اشتباه رایج تازهکارها اینه که فکر میکنن فقط صادرات سود داره یا فقط واردات. واقعیت: هر دو مسیر میتونن پولساز باشن، ولی با استراتژی درست.
اولین سؤال: از کجا شروع کنیم؟
پیدا کردن کالای مناسب برای صادرات یا واردات
بررسی نیاز بازار
ظرفیت تأمین یا مصرف
محدودیتهای حمل و مجوز
ابزارهایی که خیلی کمک میکنن:
Alibaba برای پیدا کردن تأمینکننده
Trademap برای تحلیل بازار جهانی
ImportYeti برای فهمیدن چه کالایی وارد یا صادر میشه
تجربهی من:
بارها دیدم تازهکارها بدون تحقیق، وارد معامله میشن و بعدش متوجه میشن مسیر اشتباه بوده. حتی یه اشتباه کوچک میتونه هزینه و زمان زیادی ازت بگیره.
اما وقتی قدم به قدم پیش بری، با یک محصول شروع کنی، یه مشتری پیدا کنی و اولین معاملهت رو انجام بدی، حسش فوقالعادهست.
این حس اعتماد به نفس و توانایی، سنگ بنای درآمد دلاری آیندهت میشه
ببین، تو تجارت بینالملل، پول از سه مسیر اصلی میاد.
نه بیشتر، نه کمتر:
1. واردات
2. صادرات
3. واسطهگری بین این دو
حالا بذار خیلی واقعی بگم.
1) واردات
بعضیها فکر میکنن واردات یعنی “پولدارها”. نه رفیق.
واردات یعنی فهم نیاز بازار داخل.
تو اگه بدونی الان بازار ایران دنبال چی میگرده و از کجا ارزونتر میشه آورد، تو واردکنندهای — حتی با ۵ تا کارتن بار.
واردات همیشه از هواپیما و کانتینر شروع نمیشه.
گاهی از یک نمونه کوچک شروع میشه.
2) صادرات
اینیکی اونجاست که ما ایرانیها خیلی دست بالایی داریم.
چون کالای ایرانی، تو خیلی از بازارهای اطراف، شناختهشده و ارزشمنده.
اما صادرات بدون شناخت خریدار خارجی یعنی قمار.
صادرات موفق یعنی:
کیفیت ثابت،
بستهبندی قابل احترام،
و صداقت.
همینها کافیه، حدس نزن، نمایش نده، راستکار باش.
بازار خارجی، صداقت رو بهتر از ما میفهمه.
3) واسطهگری (پلساز بودن)
اینجا پول واقعی و پایدار شکل میگیره.
تو لازم نیست حتماً کارخانه داشته باشی. لازم نیست سرمایه سنگین داشته باشی.
اگه بلد باشی:
خریدار رو پیدا کنی
و فروشندهی مناسب رو بهش وصل کنی
تو همون پلِ بین این دو نفری.
و پلها همیشه سهم عبور دارن.
یه جمله خیلی مهم:
«بزرگترین فرصتها، معمولاً سادهترین چیزهاییه که همه نادیدهش میگیرن.»
مثال واقعی:
سنگ معدن؟ نه.
نفت؟ نه.
چیپس سادهی ایرانی؟ بله.
رفیق من تو عمان فقط چیپس ایرانی وارد کرد.
با همون چیپس، بازار گرفت.
الان با سه برند مختلف قرارداد داره.
نه تکنولوژی، نه سرمایه سنگین.
فقط مشاهده دقیق.
راه پیدا کردن فرصت اینه:
1. نگاه کن چی تو ایران زیاد داریم.
2. نگاه کن کنارمون (عراق/امارات/قطر/روسیه/پاکستان) چی کمتر دارن.
3. همون رو پل بزن.
همهچی از پل زدن شروع میشه.
اولین معامله همیشه کوچیکه.
اما مهمترین چیز اینه:
اولین معامله، معامله برای پول نیست.
اولین معامله، معامله برای اعتماد به خودته.
برنامهی واقعی برای شروع:
1. یه محصول انتخاب کن. (مهم: عاشقش نباش، فقط بشناسش)
2. سه تأمینکننده پیدا کن. (نه یکی.)
3. قیمت بگیر. (بدون خجالت.)
4. هزینه حمل و ترخیص رو حساب کن. (واقعگرایانه.)
5. یک مشتری احتمالی پیدا کن. (نه صدتا.)
همین.
به نظر ساده میاد، اما این نقطهی شروع هزار آدم موفق بوده.
من خودم اولین معاملهم سود خاصی نداشت.
حتی شاید بگی انگار فقط کار کردم و رفت.
ولی چیزی که گرفتم:
اعتماد به خودم
فهم مسیر
حس توانستن
اون شروع بود.
اینجا جاییه که خیلیا اشتباه میکنن.
فکر میکنن: «خب، معامله رو انجام دادم. الان چی؟»
اینجا همونجاست که تو باید سیستم بسازی.
سیستم یعنی:
هر بار از صفر شروع نکنی.
فرم قیمتی ثابت داشته باشی.
تامینکنندههات رو دستهبندی کنی.
مشتریهات رو پیگیری کنی.
سیستم یعنی:
«من تجارت نمیکنم، من تجارت رو تکرارپذیر میکنم.»
اونجا درآمد پایدار درست میشه. نه در معامله اول.
نه فالوئر.
نه لوگو.
نه عکس با کت شیک.
برند شخصی یعنی:
کسی که باهاش کار میکنی بهت اعتماد کنه.
قولت، قول باشه.
حرفت، حرف باشه.
تو تجارت، اعتبار یعنی طلا.
تو با صداقت، با پاسخگویی، با پیگیری،
برندت رو روی پیشونی خودت حک میکنی.
نه روی پیج اینستاگرام.
وقتی گفتی: «من سامانم. کارم مشخصه. حرفم یکیه.»
دنیا کمکم بهت راه میده.
در پایان این مسیر، من سالها این راه رو رفتم،
زمین خوردم، بلند شدم، یاد گرفتم،
و حالا آمادهم این مسیر رو باهاتون قدمبهقدم جلو ببرم.
اگه میخواید:
اولین معاملهت رو راست و درست بسازی،
وارد جریان واقعی تجارت بشی،
و قدمهات حسابشده باشه،
کلاس تخصصی واردات و صادرات اونجاست که با هم میریم جلو یعنی آموزش ایکوترمز آموزش مواجهه با شرکتهای حمل ونقل و گمرک از پر هزینه ترین بخشهای تجارت