انقلاب کشاورزی: نقش تأثیرگذار گندم در زندگی انسان
انقلاب کشاورزی و گندم چه موهبتی برای انسان به وجود آورد ؟
در حدود ده هزار سال پیش، از وقتی انسان خردمند تقریبا تمام وقت خود را صرف دستکاری در زندگی مشتی حیوان و گیاه کرد، همهچیز عوض شد. او از بام تا شام به بذرافشانی و آبیاری گیاهان، درآوردن علفهای هرز از خاک و چراندن گوسفندها در بهترین مراتع می پرداخت. انسان گمان میکرد که این کارها میوه و غلات و گوشت بیشتری در اختیارش می گذارد. این انقلابی در شیوه زندگی انسان بود(انقلاب کشاورزی.)
مرکز تحول کشاورزی
محققان زمانی گمان می کردند که کشاورزی از یک نقطه در خاورمیانه به سایر نقاط دنیا رسید. امروز محققان باهم توافق دارند که کشاورزی به گونه ای کاملا مستقل در چهار گوشه جهان سربرآورد، نه اینکه کشاورزان خاورمیانه انقلاب کشاورزیشان را به دیگر نقاط دنیا صادر کرده باشند.
مردم آمریکای مرکزی ذرت و لوبیا را عمل آوردند، بدون هیچ اطلاعی از کشت گندم و نخود در خاورمیانه. مردم آمریکای جنوبی کشت سیب زمینی و پرورش لاما(نوعی شتر) را خودشان آموختند، بدون اطلاع از اینکه در مکزیک یا شرق زمین چه می گذرد. از دستاوردهای پیشگامان انقلاب کشاورزی در چین، کشت برنج و ارزن و پرورش خوک بود. اولین باغبانان آمریکای شمالی از گشتن به دنبال کدوهای خوراکی در لا به لای بوته های بههم تنیده زیر درختان خسته شده بودند و تصمیم گرفتند کدو تنبل بکارند.
مردم گینه نو به کشت نیشکر و موز پرداختند، در حالی که کشاورزان غرب آفریقا، ارزن، برنج، ذرت و گندم را در پاسخ به نیازهایشان عمل آوردند. کشاورزی به نقاط اطراف پراکنده شد و بیشتر مردم در اکثر نقاط دنیا متخصص در کشاورزی بودند.
جفرافیای انقلاب کشاورزی
چرا انقلاب کشاورزی در خاورمیانه و چین و آمریکای مرکزی صورت گرفت نه در استرالیا یا آلاسکا یا آفریقای جنوبی ؟ دلیلش ساده است. بیشتر گونههای گیاهی و حیوانی را نمی توان اهلی کرد. انسان خردمند میتوانست قارچهای خوشمزه را بچیند و ماموتها را از پا دربیاورد، اما اهلی کردن هیچ یک از این گونهها امکان پذیر نیست. قارچ بسیار فرار بود و جانوران عظیم الجثه هم بسیار وحشی. از میان گونههای گیاهی و حیوانی تعداد معدودی برای کشاورزی و دامداری مناسب بودند و در همین مناطق بود که انقلابهای کشاورزی رخ داد.
پیامدهای انقلاب کشاورزی بر زندگی کشاورزان: بین راحتی و سختی
انقلاب کشاورزی به جای اینکه منادی دوران زندگی راحت بوده باشد، برای کشاورزان زندگیهایی عموما سختتر از زندگی خوراک جویان به بار آورد.
قبل از کشاورزی، انسان اوقات خود را به نحو فعالتر و متنوعتری می گذراند و کمتر در معرض خطر گرسنگی و بیماری بود. شکی نیست که انقلاب کشاورزی مقدار غذای در دسترس بشر را بیشتر کرد اما این به معنای غذای بهتر و اوقات فراغت بیشتر نبود.
در عوض تبدیل شد به انفجارهای جمعیتی و تافتههای جدابافته و نازپرورده. کشاورز معمولی سختتر از خوراک جوی معمولی کار میکرد و در عوض غذای بدتری هم بدست میآورد.
یک لحظه به انقلاب کشاورزی از نقطه نظر گندم نگاه کنید. گندم ده هزارسال پیش صرفا یکی از بیشمار علفهای وحشی بود که در محدوده معینی از خاورمیانه میرویید. ناگهان، فقط ظرف یک دوره کوتاه چند هزارساله، در تمام نقاط دنیا کشت می شد. براساس معیارهای اساسی تکامل، یعنی بقا و تولید مثل، گندم به یکی از موفق ترین گیاهان در تاریخ کره زمین بدل شده است. چطور این علف از موجودی ناچیز و بی اهمیت به موجودی همه جا حاضر بدل شد ؟
تأثیر گندم بر تصمیمات انسان خردمند و مزایای حاصل از آن
گندم با اغوای انسان خردمند در مورد مزایایش چنین کرد :
انسان در حدود ده هزار سال قبل زندگی نسبتا راحتی با شکار و خوراکجویی می گذراند، اما بعدها شروع به صرف نیروی زیادی برای کشت گندم کرد. در ظرف دو سه هزار سال انسان در بسیاری از نقاط جهان کار چندانی نداشت جز اینکه از بام تا شام وقتش را صرف مراقبت از ساقههای گندم کند. کار آسانی نبود ، گندم مراقبت بسیاری می طلبید. گندم از سنگ و شن خوشش نمی آمد، بنابراین انسان خردمند دست به هرکاری زد تا زمین را صاف و آماده کند. گندم در مقابل موجوداتی مانند ملخ و کرمها و… که دوست داشتند آن را بخورند بی دفاع بود، بنابراین کشاورزان ناچار بودند نگهبان و محافظ آن باشند. گندم تشنه میشد و انسان مجبور بود آب را از چشمهها و جویبارها با خود حمل کند تا گندم سیراب شود.
بدن انسان خردمند برای چنین کارهایی مثل زدودن سنگ و حمل سطلهای آب ساخته نشده بود، بلکه بیشتر با کارهایی مثل بالارفتن از درخت سیب و دویدن دنبال آهوها سازگاری داشت. بهای این کارهای سنگین را ستون فقرات و زانوها و گردن و کمر انسان ها پرداختند. بررسی اسکلتهای کهن نشان میدهد که گذار به کشاورزی بیماریهای بسیاری مثل جا به جایی مهرههای کمر، آرتروز و فتق را به همراه داشت.
گندم چگونه انسان خردمند را قانع به عوض کردن یک زندگی نسبتا خوب با یک زندگی بدتر کرد ؟ و در ازایش چه چیزی به انسان داد ؟ غذای بهتری که نداد. به خاطر داشته باشید که انسان موجودی همهچیز خوار است که از غذاهای متنوعی لذت می برد. قبل از انقلاب کشاورزی، غلات، بخش کوچکی از غذای انسان را تشکیل میداد. برنامه غذایی مبتنی بر غلات از نظر مواد معدنی و ویتامین صفر است و هضم این غذاها برای دستگاه گوارش دشوار است و برای دندان و لثه ضرر دارد.
تأثیر کشت و زراعت بر خشونت در جوامع انسانی قدیمی
گندم انسان را از خشونت انسانی نیز نمیتوانست در امان نگه دارد. کشاورزان اولیه، حداقل به اندازه نیاکان خوراک جوی خود اهل خشونت بودند. فقدان کشتزار برای همسایه های مهاجم می توانست به معنای تفاوت میان گذران زندگی و گرسنگی باشد، پس جای زیادی برای سازش و مصالحه نبود.
پس گندم چه چیز ارزشمندی به انسان عرضه کرد ؟
گندم به تکتک افراد چیزی نداد، ولی قطعا به گونه انسان چیزی ارزانی داشت. کشت گندم، غذای بسیار بیشتری را در هرقطعه از زمین فراهم کرد و به این ترتیب امکان فوقالعاده چند برابر شدن انسان را به وجود آورد. واحد ارزش تکامل نه گرسنگی و رنج بلکه میزان تکثیر DNA بود. اگر تکثیر DNA متوقف شود گونه آن موجود زنده منقرض خواهد شد. جوهره انقلاب کشاورزی همین است : توانایی زنده نگه داشتن بیشترین انسانها تحت نامساعدترین شرایط.
اما چرا افراد باید به این محاسبه تکاملی اهمیت بدهند ؟ چرا یک فرد عاقل استاندارد زندگی خود را تنزل دهد، فقط برای اینکه تعداد نمونههای تکثیرشده از ژنوم انسان خردمند را چند برابر کند ؟
گردآورنده : بهزاد بلدی
سوشال مدیای اکادمی تلسی
Telsi.co