رابرت فرنام: از لذت تا تعالی – هنر و روان انسان
در افتتاحیهی رویداد، رابرت فرنام با سخنرانی تأملبرانگیز خود، پرسشی بنیادین را پیش روی مخاطبان گذاشت: هنر چگونه میتواند فراتر از لذتهای سطحی، انسان را به سوی تعالی سوق دهد؟
او با نقد فرهنگ امروزی که مملو از لذتهای زودگذر و مبتنی بر منطق بازار است، بر اهمیت تجربههای هنری ژرف، معنادار و پربار تأکید کرد. فرنام به تمایز میان هیجانهای روزمره و هیجانات خالص هنری پرداخت؛ احساسی که در مواجهه با یک اثر هنری برجسته یا یک تجربه زیباییشناختی عمیق، ما را به «بهتزدگی» و احساس «متعالی بودن» میکشاند.
فرنام در نهایت از هنر بهعنوان نوعی تمرین برای تقویت سازگاری روانی، پرورش پشن سالم، و دستیابی به آرامش در جهانی پرآشوب سخن گفت.
طناز لایق: زیبایی در زندگی روزمره – مغز، احساس و هنر
آیا زیبایی فقط مخصوص موزهها و گالریهاست؟ طناز لایق، پژوهشگر حوزه نورواستتیک و نویسنده، در سخنرانی خود نشان داد که چگونه تجربه زیبایی میتواند در زندگی روزمره حضور فعال و سازنده داشته باشد.
با تکیه بر نظریه «هیجان برساخته» و یافتههای عصبشناسی، او توضیح داد که مغز ما بهطور فعالانه تجربیات حسی را تفسیر میکند و هنر میتواند ساختار عصبی ما را بازآرایی کرده و حس اعتمادبهنفس، لذت و آرامش ایجاد کند.
لایق با اشاره به «پلاستیسیته مغزی» و چرخه پاداش، تأکید کرد که تجربه مکرر آثار هنری نهتنها لذتآفرین است، بلکه عملکرد اجرایی مغز را نیز بهبود میبخشد. سخنرانی او پلی بود میان علوم اعصاب، روانشناسی و هنر در زندگی واقعی.
فرزاد فخریزاده: اقتصاد پنهان هنر – ارزش از کجا میآید؟
با پرسشی صریح و جسورانه، فرزاد فخریزاده سخنرانی خود را آغاز کرد: «آیا حاضرید برای این تابلوی آبستره پول بدهید؟»
او با نگاه اقتصادی به دنیای هنر، مفاهیم ارزشگذاری، برندینگ، و اقتصاد توجه را بررسی کرد. فخریزاده ضمن اشاره به مثالهایی چون تابلو «سالوادور موندی» یا داستان زندگی هنرمندان گمنام، نشان داد که آنچه به یک اثر هنری ارزش میبخشد، فقط کیفیت تکنیکی آن نیست، بلکه ترکیبی از روایت، قدرت رسانهای، و سازوکار بازار است.
او همچنین به تفاوت دیدگاه مارکس و هایک درباره نظریه ارزش پرداخت و نشان داد که چگونه حتی یک نقاشی کودکانه میتواند حامل ارزشی عمیق و واقعی باشد – اگر در بستر مناسبی قرار گیرد.
هادی صمدی: از چهره زیبا تا پرتره فرهنگی – رازهای تکاملی زیبایی
هادی صمدی، با ترکیبی از نگاه تکاملی و روانشناسی فرهنگی، مسیر زیبایی را از چهره انسان تا بازنماییهای هنری آن در پرترهها دنبال کرد.
او با تمرکز بر نظریههای زیستشناسی مانند تقارن چهره، میانگین بودن (Averageness) و تفاوتهای جنسی (Sexual Dimorphism)، نشان داد که زیبایی نهتنها ریشه در انتخاب جفت دارد، بلکه به عنوان ابزار فرهنگی برای بازنمایی هویت و شکستن محدودیتهای ژنتیکی نیز عمل میکند.
در بخشهایی از سخنرانی، صمدی به تحلیل آرایش در جوامع انسانی پرداخت و آن را نه صرفاً ابزاری زنانه، بلکه شکلی از «آزادی طبیعی» معرفی کرد که در قالب پرترهسازی فرهنگی بهکار گرفته میشود.
کیوان نریمانی: نگاهی کیهانی به هنر – هنر، آگاهی و هستی
نریمانی با ترکیب فلسفه، کیهانشناسی و زیباشناسی، دریچهای نو به مفهوم هنر گشود.
او با ارجاع به مفاهیم کیهانشناسانه مانند «لوگوس» و «اندولوگوس»، هنر را نه پدیدهای صرفاً انسانی، بلکه بخشی از نظم اطلاعاتی هستی دانست. سخنرانیاش پرسشهایی بنیادی را طرح کرد: آیا هنر بدون آگاهی وجود دارد؟ آیا هوشهای مصنوعی آینده میتوانند دارای احساس و تجربه زیبایی شوند؟
نریمانی ما را دعوت کرد به بازاندیشی جایگاه هنر در میان کهکشانها و در چشمانداز تمدنهای فرابشری.
کاوه بهبهانی: آیا هوش مصنوعی میتواند خالق هنر باشد؟
در عصر هوش مصنوعی، نقش خلاق انسانی در هنر چگونه تعریف میشود؟ کاوه بهبهانی با طرح این پرسش، به بررسی فلسفی «تألیف» و مفهوم «مؤلفیت» پرداخت.
او با تحلیل تفاوتهای میان تألیف انسانی و ماشینی، به اهمیت نیت، تجربه زیسته و آگاهی در فرآیند خلق هنری اشاره کرد. با آوردن مثالهایی از آثار تولیدشده توسط GANها (شبکههای مولد تخاصمی)، بهبهانی هشدار داد که حتی اگر آثار جذابی تولید شود، در غیاب تجربهی درونی، هنر واقعی شکل نمیگیرد.
سخنرانی او روایتی بود از نزاع میان معناشناسی و ساختار نحوی در تولید هنر توسط ماشین.
آروین صداقتکیش: موسیقی و تکامل انسان – نواهای ریشهدار در ژنها
صداقتکیش، پژوهشگر و منتقد موسیقی، در سخنرانیاش با نگاهی ژرف به تاریخ تکامل انسان، جایگاه موسیقی را واکاوی کرد.
او سه مسیر احتمالی برای پیدایش موسیقی را ترسیم کرد: تقویت پیوندهای اجتماعی، انتخاب جنسی، و ارتباط نوزاد-مادر. از لالاییها تا سمفونیها، موسیقی همواره نقش بنیادینی در تنظیم احساسات، همزمانسازی بدنی و تقویت همدلی داشته است.
با اشاره به مفاهیمی چون «پنتاتونیک جهانی» و «ریتم درونی»، صداقتکیش نشان داد که موسیقی، اگرچه فرهنگی است، اما ریشههایی عمیق در ساختار زیستی و عصبی انسان دارد.
آرین اکبری: چرا خلق میکنیم؟ – نگاهی فرگشتی به هنر
آرین اکبری با نگاهی روانشناختی و ژنتیکی به ریشههای فرگشتی هنر پرداخت.
او با ارجاع به نظریه «ذهن جفتیاب» جفری میلر، هنر را ابزار نمایش صادقانهای از سلامت ذهنی، هوش و خلاقیت دانست. از نقاشیهای غار گرفته تا موسیقی معاصر، او نشان داد که هنر همواره بخشی از فرآیند انتخاب جفت و ارتقای جایگاه اجتماعی بوده است.
اکبری همچنین تأکید کرد که هنر میتواند ابزاری برای انتقال فرهنگی، اعتراض اجتماعی و حتی فریب ژنتیکی در قالب جلوههای زیبایی باشد.
پنل پرسش و پاسخ: آیا علم میتواند هنر را توضیح دهد؟
در پایان رویداد تاک تلسی شیراز، هشت سخنران اصلی در گفتوگویی میانرشتهای به بررسی امکان تبیین علمی هنر پرداختند. این پنل نشان داد که اگرچه علوم تجربی میتوانند بخشی از تجربه هنری مانند واکنشهای ادراکی یا احساسی را توضیح دهند، اما لایههای عمیقتر مانند معنا، ارزش و زیبایی، نیازمند تحلیلهای فلسفی و فرهنگیاند.
سخرانان به نقش هنر در تکامل انسان، از جمله نمایش توانمندی، انتخاب جفت و تقویت همدلی پرداختند و توضیح دادند که رویکردهای فروکاهنده نمیتوانند تمام ابعاد هنر را درک کنند. در نهایت، تأکید شد که هنر پدیدهای پیچیده و چندلایه است که تنها با پیوند علم، فلسفه و تجربه انسانی میتوان به فهمی ژرف از آن دست یافت.